به گزارش خبر۲۴، در شرایطی که اپوزیسیون، سرویسهای اطلاعاتی-امنیتی خارجی و برخی نیروهای غربگرای داخلی خود را آماده سالگرد درگذشت مرحوم مهسا امینی کرده بودند و تدارکهای لازم را برای عملیاتیسازی شورش و ترورهای هدفمند فراهم کرده بودند اما تمامی این تلاشها در روز ۲۵ شهریور ماه که روز فراخوان جبهه ضدانقلاب بود، با شکست مواجه شد.
در اولین گام بررسی چرایی این شکست ابتدا باید تاکید داشت که مجموعه کنشهای داخلی و خارجی مخالفان جمهوری اسلامی در شرایطی به شکست انجامید که آنان تحلیل و تخمین اشتباهی در دو جبهه داشتند؛ اول توان و قدرت جمهوری اسلامی و دوم رفتارشناسی ملت ایران.
دشمنان جمهوری اسلامی که فکر میکردند با تشدید تحریمها و دمیدن در دوگانهی حجاب اجباری-اختیاری و با تروریسم رسانهای خود موفق به عملیات در خیابان و تروریسم خیابان خواهند شد اما آنها نه تنها به پرکردن خانهها و لایههای راهبردهای خود نائل نیامدند که از سوی دیگر شکست در جبهه اپوزیسیون و ضدانقلاب را نیز علیرغم تمامی حمایتهای مالی-رسانه ای را شاهد بودند. فروپاشی آنچه آلترناتیو جمهوری اسلامی خوانده میشد، بسیار زود در برابر چشمان خودشان پدیدار گشت.
این شرایط و این شکست اما نشان داد که ضدانقلاب و دشمنان جمهوری اسلامی بار دیگر اسیر توهمات خود شدهاند و از درک میان خیال و واقعیت موجود سپهر سیاسی-اجتماعی جامعه ایران ناتوان هستند. آنان به رغم تمامی پروپاگاندای رسانههای خود در تسخیر ذهن و ادراک جامعه ایرانی ناتوان بوده و دستگاه تخمین، تحلیل و تدبیر آنان به شدت عاجز و مستاصل شده است.
ضدانقلاب بیش از هر چیز اسیر و مغلوب بازیهای کلامی-روانی خود در برابر جمهوری اسلامی و مردمان ایران زمین شد که در متن و بطن خود القای فروپاشی اجتماعی داشت. ملت ایران جذب و هضم برنامههای دشمنان نشد؛ چراکه هیچگونه نقطه تماسی با ایدههای دشمنان نداشت و حل مشکلات اقتصادی خود را با پیادهسازی ایدههای دشمن تحلیل نکرد.
هضم اپوزیسیون ایرانی در دستگاههای امنیتی-اطلاعاتی غرب و طرح پیشنهاداتی همچون تحریمهای بیشتر ملت ایران، تجزیه کشور و حتی حمله نظامی به آن، حس بیگانهستیزی ایرانیان را زنده و این پرسش اساسی را مطرح ساخت که غرب در ماجرایی همچون مهسا به دنبال چه خوابی برای ایران و ایرانیان است؟
اپوزیسیونی که خود اپوزیسیونش را در داخلش حمل میکرد چنان ازهمگسسته از مطالب ملت بود که رهبرانش به بازیگران و ورشکستگان دست چندم سیاسی فروکاسته شده بود و به هر چه می ماندند، جز یک لیدر.
محور قرار دادن خشونتهای کلامی و فیزیکی و دستبردن به سلاح نشان داد که اپوزیسیون خارجی نه برای حل مسئله که برای کسب قدرت به وضوح دست به خون میزند. یکپارچگی ملت و حاکمیت و مداراهایی از جنس پدرانه و توجه به نقشه دشمنان، ضد انقلاب را خلع سلاح کرد.
در مجموع باید گفت شکست و ناکامی ضدانقلاب بیش از هر چیز نشان از قدرت جمهوری اسلامی داشته و دارد که روزبهروز مستحکمتر شده و با همراهی ملت از دشمن و نقشههایش قویتر شده است.
در این میان اما دشمنشناسی ملت ایران و بههنگامی آنان در شناخت عرصه، بیتردید نیازمند توجه مسئولان بوده و وظیفه آنان را به منظور قدردانی از ملت با کارآمدی بیشتر و حل مطالبات معیشتی و اقتصادی آنان، سنگینتر میسازد.
انتهای پیام/
در اولین گام بررسی چرایی این شکست ابتدا باید تاکید داشت که مجموعه کنشهای داخلی و خارجی مخالفان جمهوری اسلامی در شرایطی به شکست انجامید که آنان تحلیل و تخمین اشتباهی در دو جبهه داشتند؛ اول توان و قدرت جمهوری اسلامی و دوم رفتارشناسی ملت ایران.
دشمنان جمهوری اسلامی که فکر میکردند با تشدید تحریمها و دمیدن در دوگانهی حجاب اجباری-اختیاری و با تروریسم رسانهای خود موفق به عملیات در خیابان و تروریسم خیابان خواهند شد اما آنها نه تنها به پرکردن خانهها و لایههای راهبردهای خود نائل نیامدند که از سوی دیگر شکست در جبهه اپوزیسیون و ضدانقلاب را نیز علیرغم تمامی حمایتهای مالی-رسانه ای را شاهد بودند. فروپاشی آنچه آلترناتیو جمهوری اسلامی خوانده میشد، بسیار زود در برابر چشمان خودشان پدیدار گشت.
این شرایط و این شکست اما نشان داد که ضدانقلاب و دشمنان جمهوری اسلامی بار دیگر اسیر توهمات خود شدهاند و از درک میان خیال و واقعیت موجود سپهر سیاسی-اجتماعی جامعه ایران ناتوان هستند. آنان به رغم تمامی پروپاگاندای رسانههای خود در تسخیر ذهن و ادراک جامعه ایرانی ناتوان بوده و دستگاه تخمین، تحلیل و تدبیر آنان به شدت عاجز و مستاصل شده است.
ضدانقلاب بیش از هر چیز اسیر و مغلوب بازیهای کلامی-روانی خود در برابر جمهوری اسلامی و مردمان ایران زمین شد که در متن و بطن خود القای فروپاشی اجتماعی داشت. ملت ایران جذب و هضم برنامههای دشمنان نشد؛ چراکه هیچگونه نقطه تماسی با ایدههای دشمنان نداشت و حل مشکلات اقتصادی خود را با پیادهسازی ایدههای دشمن تحلیل نکرد.
هضم اپوزیسیون ایرانی در دستگاههای امنیتی-اطلاعاتی غرب و طرح پیشنهاداتی همچون تحریمهای بیشتر ملت ایران، تجزیه کشور و حتی حمله نظامی به آن، حس بیگانهستیزی ایرانیان را زنده و این پرسش اساسی را مطرح ساخت که غرب در ماجرایی همچون مهسا به دنبال چه خوابی برای ایران و ایرانیان است؟
اپوزیسیونی که خود اپوزیسیونش را در داخلش حمل میکرد چنان ازهمگسسته از مطالب ملت بود که رهبرانش به بازیگران و ورشکستگان دست چندم سیاسی فروکاسته شده بود و به هر چه می ماندند، جز یک لیدر.
محور قرار دادن خشونتهای کلامی و فیزیکی و دستبردن به سلاح نشان داد که اپوزیسیون خارجی نه برای حل مسئله که برای کسب قدرت به وضوح دست به خون میزند. یکپارچگی ملت و حاکمیت و مداراهایی از جنس پدرانه و توجه به نقشه دشمنان، ضد انقلاب را خلع سلاح کرد.
در مجموع باید گفت شکست و ناکامی ضدانقلاب بیش از هر چیز نشان از قدرت جمهوری اسلامی داشته و دارد که روزبهروز مستحکمتر شده و با همراهی ملت از دشمن و نقشههایش قویتر شده است.
در این میان اما دشمنشناسی ملت ایران و بههنگامی آنان در شناخت عرصه، بیتردید نیازمند توجه مسئولان بوده و وظیفه آنان را به منظور قدردانی از ملت با کارآمدی بیشتر و حل مطالبات معیشتی و اقتصادی آنان، سنگینتر میسازد.
انتهای پیام/