تاریخ انتشاردوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲ - ۱۷:۲۹
بررسی ها نشان می دهد که سعید حجاریان در آخرین مطلب خود و در تلاش برای انتقاد از حکمرانی جمهوری اسلامی، مدعی فاز تاخیری قوه عاقله نظام شده و طی گریزی به خالص سازی تاکید می کند که این پروژه تلاشی برای خلاص سازی از غیرها و منتقدان می باشد.
ماجرای توصیه حجاریان به اصلاح طلبان به انتقاد علیه «مخلص سازی» نه «خالص سازی»/ هجمه حجاریان به حکمرانی انقلابی
به گزارش خبر24، حجاریان در یادداشت اخیر خود با طرح این پرسش که «چرا بعضی تصمیم‌های حاکمیتی- ولو تصمیم‌های درست- دیرهنگام اتخاذ می‌شوند و جامه‌ی عمل می‌پوشند»، تاکید می کند که عرب‌ها مثلی معروف دارند و می‌گویند: آخر الدّواء الکیّ! یعنی، بعد از آن‌که معالجه‌ از قبیل پماد و ضماد مثمر ثمر نبود، باید به داغ‌زدن متوسل شد. 

وی با تصریح بر اینکه این شیوه عمل به سیاست نیز ورود کرده و عدم حل به هنگام مشکلات به مرحله داغ کردن رسیده 4 رویداد در جمهوری اسلامی را مورد اشاره قرار می دهد که با تعلل حاکمان به وضعیت داغ کردن رسیده است.

حجاریان اولین این رویدادها را  تسخیر سفارت امریکا معرفی کرده و معتقد است مشکل از آنجا آغاز شد که پروسه آزادی گروگان‌ها به طول انجامید و رفته رفته آن انرژیِ جنبشی رو به کهولت رفت تا بدانجا که تأثیرات آن واقعه گریبان دولت و دستگاه‌های نظامی-امنیتی را گرفت.

این فعال سیاسی اصلاح طلب قطعنامه ۵۹۸ دومین رویداد در این زمینه معرفی کرده و تاکید می کند این امکان متصور بود که جنگ سال‌ها قبل از سال ۱۳۶۷ پایان یابد اما، الگوی فکری حاکم و نیز مجموعه سیاست‌های موجود در بین نیروهای نظامی و طرز تفکر فرماندهان سبب شد کشور به آخرین دوا، یا همان جام زهر، متوسل شود. آن هم زمانی‌که قوای نظامی و لجستیکی رو به ضعف نهاده بودند. باید توجه کرد جام زهر مفهومی ناظر به یک تصمیم بزرگ و سخت نبود، بلکه بیانگر وضعیتی بود که کشور دست‌کم از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۷ با آن روبرو شده بود. صعوبت این آخرالدواء تا حدی بود که امام خمینی(ره) پس از آن دیگر همچون قبل با مردم صحبت نکرد.

وی سومین رویداد را برکشیدن دولت معجزه یا همان دولت احمدی نژاد دانسته و معتقد است در سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲، ما با پربسامدترین انذار‌ها و هشدارها نسبت به وضعیت حکمرانی کشور مواجه بوده‌ایم. آن وضعیت اولاً برآمده از یک انتخاب نابه هنگام، و ثانیاً، نتیجه سپردن حجم عظیمی از اموال عمومی به دست فردی بود که اهلیت اداره امور و امانت‌داری اموال مردم را نداشت. فی‌الواقع این امکان وجود داشت که آن حجم عظیم از درآمد نفتی، کشور را در جهت توسعه پایدار چندین گام به پیش برآند، و باعث قوام بنیان‌های اقتصادی شود، اما چنین نشد. علاوه بر اقتصاد می‌توان مجموعه ضربات آن دولت به «بوروکراسی»، «سیاست خارجی» و… را احصاء کرد.

حجاریان اما از انرژی هسته ای به عنوان چهارمین رویداد نام برده و تصریح می کند ایران در موضوع غنی‌سازی و انرژی هسته‌ای به سیکلی وارد شده است که راه خروجی از آن متصور نیست. فارغ از عدم النفع این دست پروژه‌ها باید به هزینه‌های سرسام‌آور اشاره کرد که هنوز چاه ویل‌اش هل من مزید می‌طلبد. شکی نیست که این پروژه نیز با داغی که بر دل خواهد نهاد، به اتمام می‌رسد. تأسف‌آور این‌که از اوایل دهه ۱۳۸۰ تا به امروز بخش اعظمی از قوای دیپلماتیک کشور- که می‌توانست در مسیری متفاوت شکوفایی کشور را به‌دنبال بیاورد، صرف رفع تحریم‌ها شده است.

وی در ادامه با طرح این موضوع که چند عامل در کنار یکدیگر سیاست را به سمت لحظه آخرین دوا سوق می‌دهند، اولین‌ عامل را ذهنی‌شدن سیاست‌مدار/سیاستگذار دانسته و در توضیح بیشتر تاکید می کند، زمانی‌که ارتباط‌ها با جهان خارج قطع شود، رفتار و کنش‌ها و محاسبات افراد ذهنی می‌شود و این ذهنی‌شدن پیوسته خود را در تقابل با هر ورودی متفاوت از جمله محتوای رسانه‌های‌ آزاد، نتیجه نظرسنجی‌های مستقل و… نشان می‌دهد.

به باور این فعال سیاسی، دومین عامل قطع ارتباط تئوری و پراتیک است. مرسوم و منطقی است برای اجرای یک پروژه، نخست نمونه‌ای کوچک اجرا ‌شود و پس از آزمون و خطا و رفع مشکلات، مرحله عمومی‌تر کلید بخورد حال آن‌که چنین مسیری در کشور ما مختل شده است و می‌بینیم ناممکن‌ها در قالب ممکن‌ها تبلیغ می‌شود.

حجاریان اما سومین عامل را فضای مجازی و دستکاری واقعیت عنوان کرده و تصریح می کند، زمانی‌که نخستین واقعیت برساخته تولید شد، نوبت کثرت واقعیت‌ها فرامی‌رسد. ولی اکنون شاهد چنین کثرتی نیستیم و می‌بینیم صرفاً به تولید واقعیت بدیل آن هم به شکل یک‌سویه بسنده می‌شود. طبیعتاً در تقابل این دو واقعیت، طرفی بازنده است که در طول زمان به «حقیقت» وفادار نمانده و با اتکاء به پروپاگاندای سیاسی و سایر ابزارها سعی در دست‌کاری اذهان داشته است. «واقعیت» و «حقیقت» فصول مشترک هر سه این عوامل هستند و می‌توان نتیجه گرفت به هر میزان از این دو دور شویم، به مرحله آخرین دوا نزدیک‌تر می‌شویم.

این فعال سیاسی اصلاح طلب اما در ادامه مطلب خود با بیان اینکه در بعضی موارد از مرحله داغ‌زدن هم فراتر رفته‌ و به مرگ، به‌عنوان تنها راه‌حل تمسک می‌جوییم، مهم‌ترین رویداد سیاسی مرتبط با این وضعیت را پدیده خالص سازی دانسته و تاکید می کند که «خالص‌سازی» نه ابتدای یک فرآیند است و نه انتهای آن. این فرآیند نخست از طریق نظارت استصوابی و دیگر ابزارهای حذفی و تبلیغی به‌منظور «مخلص‌سازی» و «غیریت‌ستیزی» انجام گرفت که طی آن بخش عمده‌ای از نیروهای سیاسی از صحنه رقابت حذف شدند. سپس، مرحله «خالص‌سازی» کلید خورد که در آن عبور از «مخلص‌ها» در دستور کار قرار گرفت. 

حجاریان در ادامه طی یک دستورالعمل تشکیلاتی به اصلاح طلبان تاکید می کند که نوک پیکان نقد سیاسی اصلاح‌طلبان و هر نیروی منتقدی نباید متوجه مرحله «خالص‌سازی» بلکه باید متوجه نقطه صفر این فرآیند که همان «مخلص‌سازی» است، باشد. چه آن‌که محذوفان مرحله «خالص‌سازی» همان برکشیدگان دوره «مخلص‌سازی» بوده‌اند.  انتهای فرآیندی که با «مخلص‌سازی» آغاز شد و اخیراً به «خالص‌سازی» رسیده است، به «خلاص‌سازی» رهنمون می‌شود؛ «خلاص‌سازی» بوروکراسی و عرصه عمومی از هر آن چیز و هر آن کس که «دیگری» محسوب می‌شود. تأسف‌آور آن‌که برکشیدگان دوره «خلاص‌سازی» امتحان‌پس‌نداده‌ترینِ نیروها هستند. 

با توجه به مطالب گفته شده می توان گفت:
- سعید حجاریان در جدیدترین مطلب خود می کوشد تا حاکمیت و نظام حکمرانی در جمهوری اسلامی را در وهله اول عاجز از درک پدیده ها تعریف کرده و در گام دوم مدعی فاز تاخیری نظام حکمرانی در تصمیم گیری و تصمیم سازی شود. وی همچنین می کوشد در گام بعدی تصریح کند که تاخیر در تصمیم گیری موجب شده که نظام به مرحله داغ کردن و سوزاندن اصل پدیده بپردازد

- حجاریان اما با برشمردن  4 رویداد الف-  تسخیر سفارت امریکا ب-  قطعنامه ۵۹۸ ج- دولت معجزه و ج- انرژی هسته‌ای به عنوان پدیده هایی که جمهوری اسلامی بدفهمی، بدعملی و بد تصمیم سازی داشته عملا می کوشد هم مقطع زمان رهبری حضرت امام (ره) و هم مقطع رهبری حضرت آیت الله خامنه ای را به چالش کشیده و به طور ضمنی اساس نظام انقلاب اسلامی و نظام حکمرانی مبتنی بر مردمسالاری دینی را مورد هجمه قرار دهد.
از سوی دیگر حجاریان تلاش دارد که در مورد تسخیر سفارت آمریکا مساله استکبارستیزی را به چالش بکشاند در مورد قطعنامه 598 به تعبیر خود دخالت نظامیان در امر سیاست و ادامه جنگ را در خصوص دولت معجزه و انرزی هسته ای نیز حکمرانی شخص مقام معظم رهبری و هزینه ساز بودن ادامه دیدگاه انقلابی را مورد هجمه قرار دهد

- حجاریان اما در چرایی داغ کردن در سیاست نیز 3 عامل را مورد اشاره قرار می دهد، 1- عامل ذهنی‌شدن سیاست‌مدار/سیاستگذار 2- عامل قطع ارتباط تئوری و پراتیک 3- عامل دستکاری واقعیت با فضای مجازی.
به عبارتی حجاریان می کوشد در این رابطه معدل عقلانیت، کارامدی، بهنگامی تفکر انقلابی را به چالش کشیده و از جانب دیگر از جاماندگی نظام حکمرانی جمهوری اسلامی از پدیده ها سخن به میان بیاورد

- این فعال سیاسی اصلاح طلب اما می کوشد تا مساله گام دوم انقلاب را نیز به چالش کشیده و مساله خالص سازی را زیر مجموعه آن تعریف نماید.
وی به عبارت صریح تر می کوشد الف- خالص سازی را یک فرایند برای حذف بخشی از نیروهای سیاسی یعنی اصلاح طلبان تعریف کند که می کوشد این مرحله را تحت عنوان «مخلص سازی» تعریف نماید. وی در این رابطه اما یک نکته را مطرح می سازد و آن اینکه در این مقطع کسانی به عنوان برامدگان جایگاه می یابند که امروز دچار خالص سازی شده اند ب- حجاریان می کوشد گام نهای خالص سازی را «خلاص سازی» تعریف کند. خلاص‌سازی همه عرصه ها از وجود منتقدان و مخالفان از عرصه بوروکراسی و عرصه عمومی .

- حجاریان با درک آنچه که لاریجانی برای کنشگری ذیل انتقاد به «خالص سازی» دنبال می کند به دنبال ترسیم بازی و راهبرد اصلاح طلبان بوده و به هم جریانی های خود توصیه می کند که نوک پیکان انتقادات خود را نه به سمت خالص سازی که به سمت مخلص سازی هدایت کنند یعنی آغاز حذف اصلاح طلبان.

انتهای پیام/

 
24-news.ir/vdcb88b89rhbawp.uiur.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما